کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال امام موسی کاظم علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : مسعود اصلانی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

غربت رسید و داغ حرم را زیاد کرد            بـاران چـشـم‌هـای تـرم را زیـاد کـرد

آه از نـهـاد سرد سـیـه چـال می‌کـشـم            آن جـا کـه آه بـی‌اثــرم را زیـاد کـرد


مـن بـا اذان نـالـه‌ام افــطـار مـی‌کـنـم            شلاق؛ زخـم بـال و پـرم را زیاد کرد

چه بی‌ملاحضه به تـنم ضربه می‌زند            درد نـشـسـته بـر کـمـرم را زیاد کرد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر حذف شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحارالانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، همچنین بر اساس روایت شیخ صدوق؛ شیخ مفید و دیگران ( کمال الدین ج ۱ ص ۳۷؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۱؛ ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، عمدة الطالب ص ۱۸۵، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹)  سندی ملعون علیرغم غل و زنجیر کردن حضرت به گونه ای عمل کرده و زهر به امام خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر می کرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت می دادند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ البته عبارت ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ در صلوات خاصه حضرت « مصباح الزائر صفحه ۳۸۲ » آمده که به معنی ساق کبود شده با حلقه های آهن است نه اینکه پای حضرت شکسته باشد؛ در فرهنگ لغت کلمه « الْمَرْضُوضِ » به معنی « کبود شده » است و کلمه « شکسته شده » عبارت « اَلمَکسُور» می باشد؛ لذا علمایی همچون آیت الله الهی قمشه ای در ترجمه این بخش از مفاتیح عبارت « ساق مجروح شده » را بکار برده اند؛ البته بواسطه این حلقه های زنجیر و ... حضرت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

حالا چـرا به فـاطـمـه دشـنـام می‌دهد            نـامـرد آتـش جـگـــرم را زیــاد کـرد

هـنـگـام بـردن بــدنـم روی دسـت هـا            یک تخـته پاره دردسرم را زیاد کرد

خـم می‌شود شبـیه کـمر ساق پای من            زنجـیر، درد هر سحـرم را زیاد کرد

زبانحال امام موسی کاظم علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

صبح، از بی‌رحمی بسیار زندانبان من            تیره‌تر از ظلمت شام است در چشمان من

آتـش تنهـایی‌ام را شـعـله‌ور تر می‌کـند            اشک وقتی می‌چکد از دیدۀ گریان من


قـتـلـگـاه مـادر مـن خـانـۀ او شـد اگـر            قـتلگاه من هم آخـر می‌شود زنـدان من

ارثم از عجّل وفـاتی گفـتن او این شده            دوست دارم زودتر از تن درآید جان من

چند وقتی می‌شود که موقع افـطاری‌ام             خوردن خون جگر شد سهم آب و نان من

آنچنان لاغر شدم در کُنج این مطموره که            نیست دیگر پیکرم یک لحظه به فرمان من

مثل آن مظلومه که در گوشۀ ویرانه مُرد            دخترم دِق می‌کند از غُصّۀ هجران من

زَهر هارون کارگر شد از جگر چیزی نماند            شرحه شرحه شد خدایا سینۀ سوزان من

آب میخواهم ولی حالا که ظرف آب نیست            وا ذبیحا، نقش بسته بر لبِ‌ عشطان من

تازه وقتی می‌روم بر شانۀهای دشمنان            خـلق می‌سوزند از انـدوه بی‌پایـان من

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف و یا تغییر داده شد،  زیرا بر اساس اسناد تاریخی ( عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۸ ح ۱۰؛ امالی شیخ صدوق ص ۱۲۶ ح ۱۸؛ روضة الواعظین ص ۲۱۶؛ مناقب ابن شهر آشوب ج ۴ص ۳۱۸؛ بحار الانوار ج ۴۸ ص ۲۱۰ و دیگر کتب معتبر) هنگام افطار برای حضرت غذا می بردند و حضرت بلافاصله پس از اطعام مجددا به عبادت می پرداختند.

چند وقتی می‌شود که موقع افـطاری‌ام             خوردن شلّاق باشد سهم آب و نان من

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر یا تغییر داده شد، زیرا بر اساس روایت شیخ صدوق؛ شیخ مفید و دیگران ( کمال الدین ج ۱ ص ۳۷؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۱؛ ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، عمدة الطالب ص ۱۸۵، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹)   سندی ملعون علیرغم غل و زنجیر کردن حضرت اما به گونه ای عمل کرده بوده و زهر به حضرت خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر می کرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت می دادند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ البته عبارت ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ در صلوات خاصه حضرت « مصباح الزائر صفحه ۳۸۲ » آمده که به معنی ساق کبود شده با حلقه های آهن است نه اینکه پای حضرت شکسته باشد؛ در فرهنگ لغت کلمه « الْمَرْضُوضِ » به معنی « کبود شده » است و کلمه « شکسته شده » عبارت « اَلمَکسُور» می باشد؛ لذا علمایی همچون آیت الله الهی قمشه ای در ترجمه این بخش از مفاتیح عبارت « ساق مجروح شده » را بکار برده اند؛ البته بواسطه این حلقه های زنجیر و ... حضرت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند؛ جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

مثل ساق پای من که زیر زنجیر گِران            در دهان از ضرب سیلی خُرد شد دندان من

تـازه وقـتی می‌روم بر شـانۀ حـمّال‌هـا            خـلق می‌سوزند از انـدوه بی‌پایـان من

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

کیست این مرد که اوصاف پیمبر دارد            از قدم تا به سرش هیبت حـیـدر دارد

بی‌عصا آمده و حضرت موسی شده است            ریشه در سلسلۀ حضرت جعـفر دارد


بی‌سبب نیست اگر حـاجت ما را داده            به لـبـش زمـزمـۀ سـورۀ کـوثـر دارد

دلم از سوز غمش در تب و تاب افتاده            دلم از سـوز غـمـش داغ مکـرّر دارد

چند وقتی است که دنبال اجل می‌گردد            کـنـج زنـدان بـلا روضـۀ مــادر دارد

پیکـرش از چه چنین بین گـذر افـتاده            یک نفر نیست تنش را ز زمین بر دارد

لا اقـل چـنـد کـفـن بهر تـنـش آوردنـد            شکرحق روی تن سوخته‌اش سر دارد

پـسـرش آمـده بــالای سـرش امـا بـاز            روضه خوان دل من روضۀ اکبر دارد

همه جا را تن صد چاک عـلی می‌بینم            بس که در پیکر خود زخم ز خنجر دارد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

لا اقـل چـنـد کـفـن بهر تـنـش آوردنـد            دست کم روی تن سوخته‌اش سر دارد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد زیرا بر اساس روایت شیخ صدوق؛ شیخ مفید و دیگران ( کمال الدین ج ۱ ص ۳۷؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۱؛ ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، عمدة الطالب ص ۱۸۵، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹)  سندی ملعون علیرغم غل و زنجیر کردن حضرت اما به گونه ای عمل کرده بوده و زهر به حضرت خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر می کرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت می دادند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ البته عبارت ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ در صلوات خاصه حضرت « مصباح الزائر صفحه ۳۸۲ » آمده که به معنی ساق کبود شده با حلقه های آهن است نه اینکه پای حضرت شکسته باشد؛ در فرهنگ لغت کلمه « الْمَرْضُوضِ » به معنی « کبود شده » است و کلمه « شکسته شده » عبارت « اَلمَکسُور» می باشد؛ لذا علمایی همچون آیت الله الهی قمشه ای در ترجمه این بخش از مفاتیح عبارت « ساق مجروح شده » را بکار برده اند؛ البته بواسطه این حلقه های زنجیر و ... حضرت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند؛  جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

چند وقتی است تنش سخت به هم ریخته است            اینقَـدَر زخـم، روی پیکـر لاغـر دارد

با عـبا زود بـپـیـچـیـد به هم پـایش را            اینکه اینگونه تنش ریخته دخـتر دارد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر حذف شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحارالانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

از روی تخـتۀ در، پیکـر او بـردارید            چـند تا خـاطـرۀ سـوخـتـه از در دارد

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : محسن پالیزدار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

صاحب فضل چرا کنج قفس محبوسی            در سیه چالی و با سلـسله‌ها مأنـوسی

این سیه چال همان آرزوی قلبی توست            حـال مشغـول دم یـا رب و یا قـدّوسی


گشت تسبیح تو صد دانه زنجـیـر بـلا            تو به هرحال که باشی پدر قـقـنوسی

دست و پایت شده سرد،آب شده ارکانت            پای تا سر تو سبک تر ز پر طاووسی

گاه در آرزوی دیدن معـصومـه‌ای و            گاه در فکر غریبی رضا در طوسی

با سرانگشت روی خاک رضا را بنویس            تا که روشن شود از نام پسر فانوسی

نه مشخص شده روزت نه مشخص شامت            نـه اذانـی نه نـوایـی نـه دم نـاقـوسـی

آه از سندی شاهک که دلت را آزرد            تـو زلالـی و اسـیـر پـسر منـحـوسـی

تشنه لب بودی و دشمن به عزایت خندید            او نـفـهـمـیـد که تو زاده اقـیـانـوسـی

: امتیاز

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مجتبی روشن روان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : قصیده

کسی که گردش چشمش مدار دنیا بود            دمش مسیح و نگاهش بهشت رویا بود

وجـاهـت نـبـوی از شمـایـلـش پـیدا            تـمـام دلـخـوشـی دودمـان طـه بـود


تـمـامی سکـنـاتـش نـشانـۀ رحـمـت            ادامـۀ بــرکــات وجــود مــولا بـود

درست مـثـل نـگـاه مـحـبـت زهـرا            عنایـتـش به دل عـاشقـان شیـدا بود

ابوالکریم ِکریم و ابوالرئوفِ رئوف            مسیر آمد و رفـتـش پُر از تـمنّا بود

صبور بود و تجـلیِّ کاظمین الغـیظ            کرامت حَسن از خُلق او هویدا بود

نیاز نیست بگویم چه روی ماهی داشت            قدش قیامت و ابروی او مصلّا بود

کنار سفرۀ این مرد مهربان هر روز            برای هرچه گرفتار خسته جان،جا بود

کسی که شرح کمی از فضائلش گفتم            جناب باب حـوائج؛ امام موسی بود

بلای شیعه خرید و به کنج زندان رفت            ز بسکه خوب و رئوف و رحیم و آقا بود

سیاه چاله کجا و بهشت عـاطـفـه‌ها            بهار داد به دنیای این و آن تا... بود

تمام قد به حضور خدای عز و جل            قیام داشت و سرشار از تقاضا بود

ابوالغریبِ غریب و ابوالشّهیدِ شهید            شهادتش همۀ روضه‌های گـویا بود

چگونه روضه بخوانم از این غریبی که            پناه هر چه گدای غریب و تنها بود

اسیر سلسله پا و، اسیـر غـل دستش            و کار دشمن او خـنده و تـماشا بود

چه آمده به سرش که شکسته می‌نالید            میان دست قنوتش دعای زهـرا بود

چگونه روضه بخوانم؟ اجازه مادر جان!            حرامزاده‌ای آمد که زشت سیما بود

دوباره معبر تنگ و نگاه خون آلود            دوباره دست کسی روی ماه بالا بود

دوباره آه، کسی روی خاک می‌غلطید            کسی که حجت پروردگار یکتا بود

لبـش گهی به دم آه ... آه معـصومه            گهی به نغمۀ قدسی یا رضا وا بود

چه قدر پشت سر او کفن فراهم شد            چه چشمها که در آن روز داغ دریا بود

گریز می‌زنم اینجا به روضه‌هایی سخت            نمی‌شود که در این لحظه‌ها شکیبا بود

دلـم گـرفـتـه برای شهـیـد عـاشـورا            همانکه زینت دوش جناب طـه بود

جـراحت تن او مثل سیّـد سـجـاد...            ز پشت حلـقۀ زنجـیر کـینه پیدا بود

همانکه گوشۀ گودال تشنه و زخمی            به پیش دیدۀ خواهر فتاده از پا بود

همانکه لحظۀ نحر گلوی حق گویش            حریم کنگرۀ عرش غرق غوغا بود

همان که بر سر غارت نمودن بدنش            میان چـند حـرامیِّ پـست دعـوا بود

همانکه بر سر نیزه سرش نشست و شکست            تنش بدون کفن روی خاک صحرا بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر حذف شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحار الانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

به تخته پاره نهادند جسم او را وای            کسی که ساکن عرش خدای اعلی بود

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : محمد مهدی سیار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

هـنـوز اسیـر نـمـاز تـوأند زنـدان‌ها            و پـایـبـنـد نگـاهت دل نـگـهـبـان‌ها

تو مثل یک نفس تازه حبس می‌گشتی            تویی که در نفست گم شدند طوفان‌ها


چه خلوت خوشی!آرام زیر لب گفتی            و سجـده کردی، جای تـمام انسان‌ها

نشد طلوع کنی تا تو را طواف کنند            تـقـیـّه کـار شـدنـد آفــتـابـگـردان‌هـا

تو یوسفی و مجازات یوسفی این است            چـنین دهـند گـواهـی تـمـام قـرآن‌ها

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر و مطابقت بیشتر با اصل روایت بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

هنوز اسیـر سکـوت توأند زنـدان‌ها            و پـایـبـنـد نگـاهت دل نـگـهـبـان‌ها

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

ارث از نبی بُـرده پـیمبر بودنش را            مانـند زهـرا مثـل حـیـدر بودنش را

از یـوسف مصری زنـدانی بپـرسید            از مـاه رویـان علت سـر بودنش را


دارد فقط از نام فـرزنـدان این مرد            ایـران تـمام فخـر كـشور بودنش را

با اِبْنِ مـوسی ها فـقـط تثـبـیت كرده            شیراز با مشـهـد بـرادر بـودنش را

آقـا نـبــودی تـا بـبـیـنـی بـه بــرادر            معصومه ثابت كرده خواهر بودنش را

با این همه زنجیر خواهد بُرد در گور            مرگ، آرزوی بین بستر بودنش را

هـم درد مـادر بودنـش توجـیه كرده            یك عمر در زندان پسِ در بودنش را

از باز تاب نـور در این شیـشۀ سبز            فهـمـیـده‌ام عـمق مُـشَجَّـر بودنش را

می‌شد بفهمی در سكوت سرد زندان            از خش خش شلاق لاغر بودنش را

موسی بن عمران هم نمی‌آورد طاقت            یك لحظه از موسی بن جعفر بودنش را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر حذف شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحارالانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

آن لنگۀ در كه تن او را به تن كرد            تـائـیـد كرده مثـل مـادر بـودنـش را

زبانحال امام کاظم علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

طایر عـرشم و عمریست اسیر قـفـسم            خود به زندانم و در دل شده زندان نفسم

شجـر طـور تجـلاّیـم و در آب و گـلـم            لالۀ دامن زهـرایم و در خـار و خـسم


مرگ صد بار ملاقـات کند هر روزم            جز اجل در دل شب سر نزند هیچکسم

تا که از بـاد صبا بوی رضا را شنوم            کاش می‌بود خدا، روزنه‌ای در قـفسم

در دل حبس به دل حـبس شده فـریادم            من که در هر دو جهان بر همه فریاد رسم

تازیانه مزن ای سندی شاهک به تـنم            غم معصومه و هجران رضا هست بسم

من که بودم بری از آز و مبرّا ز هوی            زیر زنجـیـر ستـم کُـشـتـۀ اهل هـوسم

«میثم» آزادیم امضا شده خود می‌شنوم            کـآیـد از قـافـلۀ مـرگ صدای جـرسـم

: امتیاز

زبانحال امام کاظم علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن قالب شعر : غزل

به سیاه چال زندان چه خوش است شور و حالم           که گذشته با تو یا رب شب و روز و ماه و سالم

چه غم ار فراق یاران کُشدم به روزگاران           که محیط حبس دشمن شده محفل وصالم


من و گـریـۀ شـبـانه به تـنـم بود نـشـانـه           که عدو به تـازیـانه زده در سیـاه چـالـم

ز سما گذشته آهم به زمین چکیده اشکم           ز نفـس فتاده قـلبم به قـفـس شکـسته بالم

گـل بـاغ آشـنـایـی پـسـرم رضـا کجـایی           ز چه در بـرم نیایی شده وقـت ارتحـالـم

زده‌ام در این قفس پر که یکی به من زند سر           همه غـافـلـنـد از من تو بیا بـپـرس حالم

سرو جان به کف نهادم به عدو شکست دادم           شد از آن بدست و گردن غل آهنین مدالم

وطـنـم بود مـدیـنـه غـم غـربـتم به سیـنه           ز کـدام غصّه گـویـم به کدام غـم بـنـالـم

به سرشک چشم زهرا به شرار قلب حیدر           به رسول و اهلبیتش به خدای ذوالجلالم

که اگر هـراز نوبت بِکُشند و زنده گردم           چو به راه دوست باشد نرسد به دل ملالم

هله ای امام هفتم نگهی به اشک «میثم»           که به موج غم توسّل به محمّد است و آلم

: امتیاز

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بریـدم از همه تا خـلوت وصال گرفتم            که با تو در دل زندان بسته، حال گرفتم

خمید سرو قدم، آب گشت شمع وجودم            مـه تـمـام بُـدم، صورت هـلال گـرفـتم


به جای آن که بخوانم زکس برات رهائی            سراغ روی تو در روز و ماه و سال گرفتم

به دست و پا و بدن حلقه‌های سلسله‌ام بین            تو لطف کردی و من این همه مدال گرفتم

اگر چه رفته‌ام از یاد خلق، خرّم از آنم            که جا به یاد تو در این سیاه چال گرفتم

چنان به یاد عزیزان، دلم گرفته در امشب            که از جمال رضا بوسه با خیال گرفتم

به افتخار بگو میثم این سخن به دو عالم            که خط سرخ ولای عـلی و آل گرفـتم

: امتیاز

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

من کیستـم؟ فـرشـتـۀ عرش‌آشیانه‌ام            دردا که گشتـه قعر سیـه‌چال، لانه‌ام
مـن در کنـار قـبـر نبـی خانه داشتم            کردنـد بی‌گـنـاه بــه زنـدان روانه‌ام


گر شیعه‌ای به شهر مدینه کند عبور            جرأت نمی‌کند که زند سر به خانه‌ام
هر شب بوَد چهار ملاقاتی‌ام به حبس            زنجیر و کند و قاتل و اشک شبانه‌ام
از بس که تیرگی نگهم را گرفته است            روز و شبـم یکـی شـده در آشیانه‌ام
نشنـیده مانـد نالـۀ شب‌های تـار من            خامـوش در میان قـفس شـد ترانه‌ام
میثم ز سوز سینه سرودی برای ما            سـوز دلــت قـبـولِ خـدای یگـانـه‌ام

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد زیرا بر اساس روایت شیخ صدوق؛ شیخ مفید و دیگران ( کمال الدین ج ۱ ص ۳۷؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۱؛ ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، عمدة الطالب ص ۱۸۵، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹)  سندی ملعون علیرغم غل و زنجیر کردن حضرت اما به گونه ای عمل کرده بوده و زهر به حضرت خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر می کرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت می دادند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ البته عبارت ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ در صلوات خاصه حضرت « مصباح الزائر صفحه ۳۸۲ » آمده که به معنی ساق کبود شده با حلقه های آهن است نه اینکه پای حضرت شکسته باشد؛ در فرهنگ لغت کلمه « الْمَرْضُوضِ » به معنی « کبود شده » است و کلمه « شکسته شده » عبارت « اَلمَکسُور» می باشد؛ لذا علمایی همچون آیت الله الهی قمشه ای در ترجمه این بخش از مفاتیح عبارت « ساق مجروح شده » را بکار برده اند؛ البته بواسطه این حلقه های زنجیر و ... حضرت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند؛ جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

از حـلقـه‌های سلسلـه بـاشد نشانه‌ها            بر دست و پا و گردن و بر پشت و شانه‌ام

مخفی است زخم‌ها به درون دلم، ولی            پـیـداست بـر بــدن، اثــرِ تـازیـانه‌ام

دیدم بسی شکنجه و خواهند اگر شهود            این زخـم‌های سلسلـه باشـد نشانه‌ام

زبانحال امام کاظم علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

شبیه پیر کنعان نه، که من یوسف دو تا دارم           غم معصومه را دارم، به دل شوق رضا دارم

از این زندان به آن زندان جدا از اهل خود رفتم           در این شب ها هوای کوچ زین ویرانه را دارم


امان از سِجن هارون و امان از سندی ملعون           در این غربتکده دیوانی از درد و بلا دارم

به هم می‌ریزد احوال مرا با ناسزاهایش           خبر دارد که غیرت روی نام مرتضی دارم

زمان سجده می‌افتم شبیه یک عبا بر خاک           به درگاه خدایم روز و شب دست دعا دارم

شبانه قعر این گودال، سرپا ماندنم سخت است           نمی‌فهـمند انگاری که دردِ ساق پـا دارم

میان هر نمازم خوانده‌ام «عجل وفاتی» را           تمسک بر طریق مـادرم خـیرالنسا دارم

لبان تشنه‌ام مثل دو تا چوب است و حق دارم           اگر که گریه بر لبْ تشنۀ کرب و بلا دارم

به دور گردنم جای غل و زنجیر می‌سوزد           گریز روضه بر شاه ذَبـیحاً بِالْـقَـفـا دارم

: امتیاز
نقد و بررسی

مصرع دوم بیت زیر ایراد وزنی دارد لذا اصلاح شد

از این زندان به آن زندان جدا از اهل خود رفتم           در این شب ها هوای کوچ از این ویرانه را دارم

بیت زیر به دلیل مغایرت روایی حذف شد زیرا طبق روایات معتبر زن کنیزی به زندان فرستاده شد نه زن بدکاره

برای هتک حرمت، سمت من بدکاره آوردند           دعا کردم به سجده رفت و شد حالا هوادارم

بیت زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد زیرا بر اساس روایت شیخ صدوق؛ شیخ مفید و دیگران ( کمال الدین ج ۱ ص ۳۷؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۱؛ ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، عمدة الطالب ص ۱۸۵، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹)  سندی ملعون علیرغم غل و زنجیر کردن حضرت اما به گونه ای عمل کرده بوده و زهر به حضرت خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر می کرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت می دادند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ البته عبارت ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ در صلوات خاصه حضرت « مصباح الزائر صفحه ۳۸۲ » آمده که به معنی ساق کبود شده با حلقه های آهن است نه اینکه پای حضرت شکسته باشد؛ در فرهنگ لغت کلمه « الْمَرْضُوضِ » به معنی « کبود شده » است و کلمه « شکسته شده » عبارت « اَلمَکسُور» می باشد؛ لذا علمایی همچون آیت الله الهی قمشه ای در ترجمه این بخش از مفاتیح عبارت « ساق مجروح شده » را بکار برده اند؛ البته بواسطه این حلقه های زنجیر و ... حضرت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند؛ جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

هزاران رد پا و چکمه بر روی عبا دارم           هـزاران رد شـلاقِ جـفـا زیـر عـبا دارم

کمی از چهره‌ام نیلی، کمی سرخ و کمی زرد است           شده رنگین کمان، رویم خزانِ رنگ ها دارم

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر حذف شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحارالانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

تنم بر روی تخته پاره‌ای رفته ولی دیگر           کجا جای کفن تکه حصیر و بوریا دارم؟

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : علی قدیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

کاری بـجـز گـریـه برای ما نـمانده            وقـتـی به آقـا رحـم در دنیا نـمـانـده

زندان دل زندان دل زندان سیه چال            فرقی میان روز و شب اینجا نمانده


بـا تـازیـانـه روزه‌هـا را بـاز کـرده            انگـار در دست کسی خـرمـا نمانده

هر روز لاغر تر شد از روز گذشته            غیر از عـبا چیزی که از آقا نمانده

از زهـر کین و سالهای کنج زندان            در پـیـکــر آقـا گــمـانـم نـا نـمـانـده

جسمش اگرچه با غلامان گشته تشییع            تدفین که اسمش بر دهاتی ها نمانده

سـر روی پـیـکـر داشـتـه الحـمـدلله            رأسـش دم دروازه‌هـا بـالا نــمـانـده

با اینکه در زندان غم تنها ترین بود            در بیـن نـامحـرم زنش تـنها نمانـده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مغایرت روایی حذف شد زیرا طبق روایات معتبر زن کنیزی به زندان فرستاده شد نه زن آوازه خوان

باب الحوائج روز و شب آزار دیده            رقـاصـه هـم بهـر اذیت جـا نـمـانده

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تغییر داده شد زیرا بر اساس روایت شیخ صدوق؛ شیخ مفید و دیگران ( کمال الدین ج ۱ ص ۳۷؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۱؛ ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، عمدة الطالب ص ۱۸۵، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹)  سندی ملعون علیرغم غل و زنجیر کردن حضرت اما به گونه ای عمل کرده بوده و زهر به حضرت خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر می کرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت می دادند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ البته عبارت ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ در صلوات خاصه حضرت « مصباح الزائر صفحه ۳۸۲ » آمده که به معنی ساق کبود شده با حلقه های آهن است نه اینکه پای حضرت شکسته باشد؛ در فرهنگ لغت کلمه « الْمَرْضُوضِ » به معنی « کبود شده » است و کلمه « شکسته شده » عبارت « اَلمَکسُور» می باشد؛ لذا علمایی همچون آیت الله الهی قمشه ای در ترجمه این بخش از مفاتیح عبارت « ساق مجروح شده » را بکار برده اند؛ البته بواسطه این حلقه های زنجیر و ... حضرت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند؛  جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

ساق شکسته دست بسته چشم گریان            در پـیـکــر آقـا گــمـانـم نـا نـمـانـده

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر حذف شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحارالانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

بر روی تخته پاره جسمش گرچه رفته            روی تـنـش اما ردی از پـا نـمـانـده

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : حسین عباسپور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

می‌شود بر شانۀ لطفت پریشان گریه کرد           پابرهنه سویت آمد مثل باران گریه کرد

هردم ای آئیـنه با آهت دل عـالـم گـرفت           چشم دنیا تار شد سر در گریبان گریه کرد


خون به جای اشک از زنجیر دستانت چکید           پا به پای تو در و دیوار زندان گریه کرد

از شکوه تو زن آوازه خوان لکنت گرفت           با نـوای ربـنـای تو نـگـهـبان گریه کرد

تازیانه خط به خط بر پیکرت مقتل نوشت           تازیانه زخـم‌هایت را فـراوان گریه کرد

بیت آخر خواند دعبل از غریب کاظمین           بی‌صدا زیر عبا، شاه خراسان گریه کرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر مغایرت روایی دارد زیرا طبق روایات معتبر زن کنیزی به زندان فرستاده شد نه زن آوازه خوان

از شکوه تو زن آوازه خوان لکنت گرفت           با نـوای ربـنـای تو نـگـهـبان گریه کرد

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : یاسین قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

تا که نگه به حـال پـریـشانـی‌ام کنی            یا که نظـر به گـریۀ کـنعـانی‌ام کنی

پـرواز می‌کـنم طـرف کـاظـمـین تو            تنها به این بهـانه که زنـدانـی‌ام کنی


پـرپـر شدی و آمـده‌ام پـرپـرت شوم            این دفعه آمدم که تو قـربـانی‌ام کنی

شرمنده‌ام ز روی تو بی‌پرده واضح است            امشب اگر نظر تو به پیشانی‌ام کنی

دریا شدم فقط به همین شوق بی‌کران            تا بی‌عـصا بیایی و طوفـانـی‌ام کنی

تا نوکـر رضای تو و دخـترت شوم            این بود عـلتش که تو ایـرانی‌ام کنی

آقا کویر خشک ثواب است عمر من            من گریه میکنم که تو بارانی‌ام کنی

موسای عـیسوی دم این خـانـواده‌ای

نا بُـرده رنـج گـنج به بـغـداد داده‌ای

من بوسه میزنم به دو دست کریم تو            پـرواز کـرده‌ام که شـوم یاکـریـم تو

پرسیده‌ام ز مادرم او هم خبر نداشت            یعنی که هـستم از رفـقـای قـدیـم تو

دنیا تویی بهشت تویی عاقـبت تویی            پس عـالمـین هست همیشه مقـیـم تو

من جـای ردّ پـای شـما پـا گـذاشـتـم            من می‌روم ز پیچ و خـم مستقـیم تو

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است            باز این چه ماتم است که گشته سهیم تو

این‌ها به جای آب به تو زهر می‌دهند            رحـمی نمی‌کـنـند به حال وخـیـم تو

این‌ها ز پارۀ جگرت حرف می‌زنند

این‌ها چقدر پشت سرت حرف می‌زنند

از ضربۀ لـگـد کـمـرت درد می‌کند            خوردی زمین و حال،سرت درد می‌کند

لرزش نشسته است به دست دعای تو            آقـا تـمـام بـال و پـرت درد می‌کـنـد

بر چشم خیـستان ته این چاه لعـنـتی            تا نور می‌خورد بصرت درد می‌کند

دستـان بـستـه‌ات سپـر تـازیـانـه شـد            جسمت، تنت، سرت، سپرت درد می‌کند

هرچه که شد ولی به تنت نیزه‌ای نخورد

پیراهن تو را که کسی با خودش نبرد

: امتیاز

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : قاسم احمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی

از زیر باران دو چشمت ناله می‌ریخت            از جسم تو گـلبرگهای لالـه می‌ریخت

حالا که داری سجده‌ها بر ربِّ سبحان            فـرقـی ندارد خـانه باشی یا به زنـدان


باب الحوائج می‌شوی در کیش توحید            بسته ست عالم، بر ضریحت چشم امید

کُـنـج سـیـه چـالـی و امـا در نــمـازی            خود، باب حاجاتی که غرق در نیازی

سـنگـیـنـی زنجـیـر، بـالت را شکـسته            آخر چرا دشـمن تو را اینگـونه بـسته

گفـتی که یا رب راحتم کن بی‌شکـیـبم            اینجا ندارم هیچ کس را چون غـریـبم

راحت تر است از بد دهانی های دشمن            در کنج زندان زهر خوردن جان سپردن

خورشید بودی و تو را در بنـد کردند            بین دل و ظلمت چـنـین پـیـوند کردند

آمد کـسـوفـی و زمین تـاریک گـردید            بی‌ماه، روزشان به شب نزدیک گردید

اما بسوزد دل، چه در کرب و بلا شد            زیر سـم اسبان تـنی گـلـگون رهـا شد

دنـبـالــه‌هـای آهـنـیـن زیــر عـبــایـت            موسیـقـی زنجـیـر دارد دست و پـایت

سر از تنش بـردند بر نـیـزه نـشانـدند            حتی لبـاس کهـنـه‌اش را هم سـتـانـدند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد زیرا بر اساس روایت شیخ صدوق؛ شیخ مفید و دیگران ( کمال الدین ج ۱ ص ۳۷؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۱؛ ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، عمدة الطالب ص ۱۸۵، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹)  سندی ملعون علیرغم غل و زنجیر کردن حضرت اما به گونه ای عمل کرده بوده و زهر به حضرت خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر می کرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت می دادند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ البته عبارت ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ در صلوات خاصه حضرت « مصباح الزائر صفحه ۳۸۲ » آمده که به معنی ساق کبود شده با حلقه های آهن است نه اینکه پای حضرت شکسته باشد؛ در فرهنگ لغت کلمه « الْمَرْضُوضِ » به معنی « کبود شده » است و کلمه « شکسته شده » عبارت « اَلمَکسُور» می باشد؛ لذا علمایی همچون آیت الله الهی قمشه ای در ترجمه این بخش از مفاتیح عبارت « ساق مجروح شده » را بکار برده اند؛ البته بواسطه این حلقه های زنجیر و ... حضرت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند؛ جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

دنـبـالــه‌هـای آهـنـیـن زیــر عـبــایـت            موسیـقـی زنجـیـر دارد دست و پـایت

نیـلـوفـر و یـاس و اَقـاقی بر تنت بود            گویا به روی دست مـردم گلشنت بود

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر حذف شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحارالانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

خورشید را بر شانه‌های شب نشانـدند            بر روی تخته پـاره‌ای کـوکب نشاندند

زبانحال امام کاظم علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

کُنجِ نَمورِ این قفسِ غم فـزا بس است            خـو با بـلا گرفـته‌ام اما بـلا بس است

قلبم گرفته باز، جگر گوشه‌ام کجاست            این روزِ آخری غمِ هجرِ رضا بس است


چـشـمی نمانده گـوشـۀ تـارِ سیـاه چـال            دردی نمانده آه که این دردِ پا بس است

زنجـیـر هم به شـانۀ من گـریه می‌کند            در زیرِ حلقه‌ها بدنی بی‌نـوا بس است

صـیـاد آمـده بـه تـمـاشـای مـرگ مـن            بیگانه کو که دیدنِ این آشنا بس است

رحـمی نمی‌کـند نفـسم مانـده در گـلـو            رحمی نمی‌کند که من و این جفا بس است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد زیرا بر اساس روایت شیخ صدوق؛ شیخ مفید و دیگران ( کمال الدین ج ۱ ص ۳۷؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۱؛ ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، عمدة الطالب ص ۱۸۵، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹)  سندی ملعون علیرغم غل و زنجیر کردن حضرت اما به گونه ای عمل کرده بوده و زهر به حضرت خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر می کرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت می دادند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ البته عبارت ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ در صلوات خاصه حضرت « مصباح الزائر صفحه ۳۸۲ » آمده که به معنی ساق کبود شده با حلقه های آهن است نه اینکه پای حضرت شکسته باشد؛ در فرهنگ لغت کلمه « الْمَرْضُوضِ » به معنی « کبود شده » است و کلمه « شکسته شده » عبارت « اَلمَکسُور» می باشد؛ لذا علمایی همچون آیت الله الهی قمشه ای در ترجمه این بخش از مفاتیح عبارت « ساق مجروح شده » را بکار برده اند؛ البته بواسطه این حلقه های زنجیر و ... حضرت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند؛ جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

اینجا کسی ندید که ساقم شکسته است            اینجا کسی نگفت که سیلی چرا؟بس است

یک جمله گفته‌ام بزن که خوب میزنی            باشد بزن دوباره ولی ناسزا بس است

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : پوریا باقری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

مـا را گـدای خـانـۀ زهـرا نـوشـتـه‌اند            خـاک قـدوم حـضرت مـولا نوشـته‌اند
مـهـمـان سـفـره‌های تـولّا نـوشـتـه‌انـد            خود را زمین زدیم، که بالا نـوشته‌اند


ممـنون لطف حضرت حق تا قـیامتـیم
ما روز حشر، شامل احسان و رحمتیم

ما خـاک پای حضرت سلمان حیدریم            مـا نـوکـران کـشـور ایـران حـیـدریـم
مـؤمـن که نه، بـنـدۀ ایـمـان حـیـدریـم            شکر خدا، که جمله مسلـمان حـیـدریم

ایران شده است، مرکز یـاران فـاطمه
ما را سپـرده حق به عـزیزان فـاطمه

چون مُرده کز نگاه مسیحا گرفته جان            یا غـنچـه‌ای که از دم دنیا گرفته جان
ایـرانی از محـبّت زهـرا گـرفـته جان            این کشور از کرامت موسی گرفته جان

خیرش قـبـول کار جهـان روبـراه شد
از نسل اوست کـشورمان روبـراه شد

ما شامـل دعـای قـنـوت پـیـمـبـریم…            جـیـره خوران سـفـرۀ احـسان مـادریم
حاجات خود به مقصد این خانه می‌بریم            مدیون لطف حضرت موسی بن جعفریم

خورشید او به دشت خراسان منوّر است
در قلب قم نشانه‌ای از حوض کوثر است

باب الحوائج است و جهان در مسیر او            صد یوسف و مسیح و سلیمان اسیر او
حاتم همیشه کرده خودش را فـقـیر او            ما را هـدف گرفـته چه آسوده تـیـر او

عـاشق شدیم، عـاشق مـوسـای طایـفه
جــانـم فــدای دخــتــر آقــای طـایـفــه

دنـیـای لا ابـالـی بـی‌رحــم لـعـنــتــی!            شـرمـنـدۀ جـمـال رخـش تـا قـیـامـتـی
از فـیض کامـلـش به خـدا بی‌سعـادتی            آزردن امـام زمــان بـا چـه قـیـمـتـی؟

فرزند فاطمه است و خودش هم امام ما
بـر سـاحـت مــقــدّس او احـتــرام مـا

زنـدان که جـای حضرت آقا نمی‌شود            راضی از آن قبیله که زهرا نمی‌شود
آسـوده از جـسـارت دنـیـا نـمـی‌شــود            دخـتـر بــدون ســایـۀ بـابـا نـمـی‌شـود

رحمی کنید، دخـتـر او نـوجـوان شده
از درد دوری پـدرش نیـمه جـان شده

توهین مکن به مادر پهلـو شکسته‌اش            قدری حیا کن از غم چشمان بسته‌اش
نیرو نمانده در تن بیـمار و خـسته‌اش            سوگند بر دو پای به زانـو نـشسته‌اش

خسته شده از این همه آزار، بس کنید
تکـیه زده به پهـلوی دیـوار، بس کنید

در بـاز شد، دخـتـر او را خـبـر کـنید            گـریه برای غـربت او از جگـر کـنید
این شهر را برای غمش در به در کنید            فـکـری به حـال داغ دل آن پـسر کنید

سهم امام که جگـر پـاره پـاره نیست!
بر نامـروّتی شما راه چـاره نیست…

ای شیعـیـان برای تـنـش گـل بـیاورید            جـای لـگـد بر این بدنـش گـل بیاورید
بر خـشکی لب و دهـنـش گـل بیاورید            بر زخـم‌هـای پـیـرهـنـش گـل بیاورید

اینجا هـنـوز شـیـعـۀ آقـا نـمـرده است
اینجا کسی لباس، به غارت نبرده است

حـالا دوبــاره یـاد غــم یــار کــرده‌ام            یــاد لــبــان تــشـنــۀ تـب دار کــرده‌ام
رو بـر حـریـم قــدسـی دلـدار کـرده‌ام            با این دو جـمله گـریۀ بـسیار کـرده‌ام:

«ای وای از هجـوم اراذل به خیمه‌ها
ای وای از نشستن سر روی نیزه‌ها»

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر تغییر داده شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحارالانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

این شهر را برای غمش در به در کنید            فکری به حال سختی این لنگه در کنید

جای امام، بر روی این تخته پاره نیست!            بر نامـروّتی شما راه چـاره نیست…

شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نـالـه ای سـوخـته از سـیـنـۀ سوزان آید          یا نـوایی است که از گوشـۀ زنـدان آید

آنچه زندان که سیه چال بُوَد از دهشت          شب و روزش به نظر تیره و یکسان آید


آی هارون که گرفتارتوشد موسیِ عصر          شب و روز تو و او هردو به پـایان آید

سال ها این پسر فـاطـمه مهـمان تو بود          هیچ گـفتی که چه ها بر سر مهـمان آید

هــمــدم آن پـدرِ پـیــر ز چـنـدیـن اولاد          طفل اشکی است که ازدیده به دامان آید

امشب از غـربت او سلسله هم می نـالد          کآن جگر سوخته را عـمـر به پایان آید

کند و زنجیر ازآن جانِ به زندان مانوس          نـکـشـد دست اگـر بر لـب او جـان آیـد

گرچه این زمزمه خاموش شود تابه ابد          بانگ مظـلومی اش از سیـنـه یـاران آید

: امتیاز

شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : قطعه

از مــاتــم اولاد عــلــی بــود، کـز اول           چـشـم همه بـارانـی و دل سوخـتنی شد

دل سوخت ازین غصه که از یوسف زهرا           در دام بـلا آن همه حـرمت شـکـنی شد


آغاز شد از کـوچـه و از مـادر سـادات           ایـنـگـونـه جـسـارت به ائـمـه علنی شد

هر روز بلا دید و جفا دید و کتک خورد           هر روز بـر او و پـدرش بد دهـنی شد

یک جلوه حسینی شد و جسمش به زمین ماند           مسموم شد و شـیـوۀ قـتـلـش حـسنی شد

جا ماندنِ جـسمش روی خاکِ پُلِ بغداد           یـادآورِ جـا مـانـدنِ صـد پـاره تـنـی شد

سـهـم پـسـر فـاطـمـه شد گـوشۀ زنـدان           سـهـم پـسـر دیـگـر او بـی کـفــنـی شـد

سـادات بـبـخـشـنـد پس از غارت خیمه           با بردنِ خـلخـال، جـسارت عـلـنــی شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

سـادات بـبـخـشـنـد پس از غارت خیمه           با بردنِ خـلخال، جـسارت به زنـی شد

شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

سجـاده ها ز جـلـوه روحـانـى تــوأنـد            زنـدانـى خــدا هـمـه زنـدانـى تــوأنـد

با دستهاى بستـه منـاجات دیـدنی ست            یک گوشه اى نشسته مناجات دیدنى ست


در زیـر تـازیـانـه خـدا را صـدا بزن            آه اى غـریـب قـیـد مـلاقـات را بـزن

جایت کم است بال و پرت را تکان مده            دیوار محکم است سرت را تکان مده

بالت به مـیـله هاى قـفـس گیر می کند            با این گـلـوى بسته نفس گـیـر می کند

 رد مـی شـدنـد مردم بـى عـار بـارها            رد مـی شـدنـد از بـغــل تـو سـوارهـا

اما کـسى به رخت و لبـاس تو پا نزد            اما کـسـى دهـان تو را با عـصـا نزد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر نیز دارای ایراد محتوایی است به عنوان مثال زندانی خدا معنای عکس داشته و ذم اهل بیت است یا اینکه مگر امام کاظم محتاج و منتظر ملاقات بوده که شاعر محترم اینگونه سروده است و ...

سجـاده ها ز جـلـوه روحـانـى تــوأنـد            زنـدانـى خــدا هـمـه زنـدانـى تــوأنـد

در زیـر تـازیـانـه خـدا را صـدا بزن            آه اى غـریـب قـیـد مـلاقـات را بـزن

جایت کم است بال و پرت را تکان مده            دیوار محکم است سرت را تکان مده

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایتهای معتبر حذف شد ( جهت کسب اطلاعات لازم به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه فرمائید) ضمناَ جدای از مغایرت روایی در بعضی از ابیات توصیه های علما و مراجع مبنی بر پرهیز از مکشوف شدن بیش از اندازه مطالب و عدم رعایت شدن اهل بیت نیز رعایت نشده است ضمن اینکه عبارت زندانی خدا در بیت اول ایراد معنایی دارد

تا ساقـه ات خـمیـد خمیده شدى تو هم            زنجـیـر را کـشیـد کشیده شدى تو هم

خورشیدى و به جانب گودال میروى            ساقت تکان که میخورد از حال میروى

این چهار تا غلام غـریـبـت کشیده اند            انـگـار تـخـته ها به صلیبت کشیده اند

یک گوشه دختران خودت را صدا زدى            با دست و پاى بسته شده دست و پا زدى